جرموز. [ ج َ ] ( اِخ ) بنو جرموز. نام بطنی است که ایشان را جرامیز گویند. ( آنندراج ). نام بطنی از تازیان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ):
قل للمهلب ان نابتک نائبة
فادع الاشاقروا نهض بالجرامیز.
( از اقرب الموارد ).
جرموز. [ ج ُ ] ( اِخ ) پدر عمرو است. و همین عمرو قاتل زبیربن عوام تمیمی است. ( از منتهی الارب ) ( از لباب الانساب ).
جرموز. [ ] ( اِخ ) هیجمی از اصحاب است. پسر وی و دیگران از او روایت دارند. ( از قاموس الاعلام ترکی ).