جرل
لغت نامه دهخدا
جرل. [ ج َ رَ ] ( ع اِ ) سنگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || زمین نیکوی پرسنگ. ( از ذیل اقرب الموارد ). || سنگستان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سنگلاخ. ( آنندراج ). || درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جای درشت و سخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ، اَجرال. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد ). || ( مص ) درشت و سنگناک گردیدن جای. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید