جرغول

لغت نامه دهخدا

جرغول. [ ج َ ] ( اِ ) دارویی است که آن را زبان بره و به عربی لسان الحمل خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). به فارسی اسم لسان الحمل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). گیاهی دارویی که بارتنگ و بتازی لسان الحمل گویند. جَرغون. ( ناظم الاطباء ). چرغول. ( برهان ). دارویی است که آن را زبان بره گویند. ( یادداشت مؤلف ).

جرغول. [ ] ( اِخ ) قریه ای در پانصد و چهل وهشت هزارگزی طهران میان ذوالقدر و جیلونی واقع و آنجا ایستگاه ترن است. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

=بارهنگ

پیشنهاد کاربران

بپرس