از دیده جرعه دان کنم از رخ نمکستان
تا نوش جام و خوش نمک خوان کیستی.
خاقانی.
دوستان تشنه لب را زیر خاک از نسیم جرعه دان یاد آورید.
خاقانی ( از بهارعجم ).
خورده یک دریای بصره تا خط بغداد جام پس پیاپی دجله ای در جرعه دان افشانده اند.
خاقانی.
از پی جرعه دان مجلس توطینت آدمی سفال شود.
شیخ عراقی ( از بهارعجم ).
جناب سراج المحققین میفرمایند از بیت مذکور خلاف این معنی مستفاد میشود فتأمل. ( از بهارعجم ).ز شوق آنکه تو ریزی بخاک بر، جرعه
کند ز کاسه سر شکل جرعه دان نرگس.
سپاهانی ( از شرفنامه ).