جرعب

لغت نامه دهخدا

جرعب. [ ج َ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد درشتخوی و گول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرد درشت اندام و بدخوی. ( از متن اللغة ) ( از ذیل اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || درشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از ذیل اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || بلای سخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از قطر المحیط ).

جرعب. [ ج َ ع َ ] ( اِخ )نام ابوصلت جخدب و او نساب است. ( از منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس