جرعاء

لغت نامه دهخدا

جرعاء. [ ج َ ] ( ع ص ،اِ ) ریگ هموار نیکونبات آسان گذار. یا زمین درشت که به ریگ ماند یا ریگ توده که هیچ نروید بر وی یا ریگ توده که یک جانب گیاه و یک جانب سنگ ریزه دارد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زمین سخت که به ریگ ماند.ریگ صاف هموار. || ریگ که گیاه نرویاند وآب نگاه ندارد. ( از متن اللغة ). ریگ هموار که گیاهی نرویاند. ( از اقرب الموارد ). || آنچه از ریگ گسترده شده و بیشتر آن امتداد یافته است. ج ، جرعاوات. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). اَجراع. جِراع. جَرَع. جَرعَة. جَرَعَة. ( از متن اللغة ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ریگزاری که میان آن برآمده و اطراف آن نرم باشد. ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران

بپرس