جرضم

لغت نامه دهخدا

جرضم. [ ج َ ض َ ] ( ع ص ) پیر بر جای مانده از لاغری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || سخت پیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

جرضم. [ ج ِ ض َم م ] ( ع ص ، اِ ) بسیارخوار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || گوسفند ماده بزرگ فربه کلانسال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || شتر بزرگ. ( از متن اللغة ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

جرضم. [ ج ُ ض ُ ] ( ع ص ) بسیارخوار. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بسیارخوارشکم بزرگ. ( از متن اللغة ). جُراضِم. ( آنندراج ) ( از متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) :
اذاماخرجنا من دمشق فلم نعد
لها ابداً مادام فیها الجراضم.
( از اقرب الموارد ).
جِرضَم . ( منتهی الارب )( متن اللغة ). رجوع به این کلمه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس