جرس زدن. [ ج َ رَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به آواز درآوردن آن را. ( آنندراج ) ( بهارعجم ) ( ارمغان آصفی ). جرس جنباندن. جرس کوبیدن : بصد رنج دل یک نفس میزنم بدان تا نخسبم جرس میزنم.نظامی ( از بهارعجم ).در ره عشقت نفسی میزنم بر سر کویت جرسی میزنم.نظامی.رجوع بجرس جنبانیدن شود.
جرس زدن : اظهار وجود کردن، سخن گفتن در ره عشقت نفسی می زنم بر سر کویت جرسی می زنم شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۷.+ عکس و لینک