جردمه

لغت نامه دهخدا

( جردمة ) جردمة. [ ج َ دَ م َ ] ( ع مص ) نان خوردن بحرص. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || دست بر طعام خوان نهادن تا دیگری نخورد، یا بدست راست خوردن و بدست چپ منع کردن. لغتی است در جردبة. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). جَردَبَة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کلمه مزبور شود. || از شصت درگذشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ذیل اقرب الموارد ). از شصت درگذشتن عمر. ( از متن اللغة ). از عدد شصت درگذشتن. ( ناظم الاطباء ). || سرعت نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( از متن اللغة ). || بسیار گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || تمام خوردن آنچه در کاسه بود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || خوردن همه نان را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران