جردحل. [ ج ِ دَ ح َ ] ( ع اِ ) وادی. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ولی ابن سیده گوید: مرا به این معنی اعتماد نیست. ( از ذیل اقرب الموارد ). || ( ص ) شتر بزرگ اندام نر باشد یا ماده. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج ). یقال «جمل جردحل و ناقة جردحل ». ( اقرب الموارد ). || صاحب لسان از شمر نقل کند که «رجل جردحل ؛ یعنی مرد تند درشت اندام. و امراءة جردحلة؛ به همین معنی است. ( از ذیل اقرب الموارد ). || درشت اندام از مردم و شتر، نر باشد یا ماده. ( از متن اللغة ). || اشتر بزرگ. ( مهذب الاسماء ).