جرداء. [ج َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث اَجرَد؛ مرد بیموی. ( از متن اللغة ) ( از منتهی الارب ). || نعل جرداء؛ کفش بی موی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خرمای بی برگ. ( مهذب الاسماء ). || سنگ سخت وتابان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || ناقه پرخور. ( از متن اللغة ). || زمین گشاد کم گیاه. ( از متن اللغة ). ارض جرداء؛زمین بی نبات. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تمام و آزاد. ( منتهی الارب ). || سال تمام و کامل. ( از متن اللغة ). سنة جرداء؛ یکسال آزاد. یکسال تمام. یکسال کامل. ( از منتهی الارب ). || شراب صاف که درد در آن نباشد. ( از متن اللغة ).خمر جرداء؛ شراب صاف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).