جرحی
لغت نامه دهخدا
جرحی. [ ج َ حی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به جرحه که یکی از قرای عسقلان شام است. ( از معجم البلدان ).
جرحی. [ ج َ ] ( اِخ )عباس بن محمدبن حسن بن قتیبة عسقلانی مکنی به ابوالفضل. از روات بود. وی از پدر خود و از عبیدبن آدم بن ابی ایاس عسقلانی روایت میکرد و ابوبکرمحمدبن ابراهیم مقری اصفهانی از او روایت داشتند. ( از معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید