جرحت

لغت نامه دهخدا

جرحت.[ ] ( اِخ ) حمداﷲ مستوفی آرد: در مصنفات رشیدی آمده که مملکتی طویل و عریض است و با ملک خطای پیوسته ، آن را هفتادتومان شمرده اند. ( نزهة القلوب ج 3 ص 357 ).

جرحة. [ ج َ ح َ ] ( ع اِ ) راه. ( مهذب الاسماء خطی ) در فرهنگهای دیگر کلمه مذکور به این معنی نیامده است. در نسخه دیگر مهذب الاسماء بجیم ثالث به این معنی ضبط شده و بظاهر یکی مصحف دیگری است. و بنظر میرسد که ضبط اخیر صحیح است.

جرحة. [ ج َ ح َ ] ( اِخ ) از دیه های عسقلان است بشام. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

حمدالله مستوفی آرد : در مصنفات رشیدی آمده که مملکتی طویل و عریض است و با ملک خطای پیوسته آنرا هفتاد تومان شمرده اند .

پیشنهاد کاربران

بپرس