جرجی

لغت نامه دهخدا

جرجی. [ ج ُ ] ( ص نسبی ) گرجی. گرجستانی. ( یادداشت مؤلف ).

جرجی. [ ج ُ ] ( ص نسبی ) منسوب است بجرجه که جد محمدبن عبدالرحمان بن محمدبن خالدبن سعیدبن جرجه بود. ( از لباب الانساب ).

جرجی. [ ج ُ ] ( اِخ ) محمدبن عبدالرحمان بن محمدبن خالدبن سعیدبن جرجه مکنی به ابوعمر و ملقب بقنبل. وی درمکه می زیست و از محدثان بود و معروف شدن به جرجی ازجهت انتساب به جدش جرجه می باشد. ( از لباب الانساب ).

جرجی. [ ج ُ] ( اِخ ) افندی اسعد. وی در اصل دمشقی و ساکن مصر بوده. او راست : نخبة الانشاء فی الرسائل الحسناء. ( از معجم المطبوعات ). صاحب معجم المؤلفین این شخص را جرجس ضبط کرده. رجوع بمعجم المؤلفین و جرجس اسعد شود.

جرجی. [ ج ُ ] ( اِخ ) الاب ، جنن البوسی. او راست : مغالط الکتاب و مناهج الصواب. ( از معجم المطبوعات ).

جرجی. [ ج ُ ] ( اِخ ) بک صفا. وی رئیس محکمه استیناف بود و سپس وکالت دادگستری کرد. نسخه های خطی کمیاب عربی را برای خزانه تیموریه خریدو جمع آوری کرد. و کتاب بصائر النصیریه را با کمک عیسی افندی معلوف منتشر ساخت. ( از معجم المطبوعات ).

فرهنگ فارسی

الاب جنن البوسی اوراست : مغالط الکتاب و مناهج الصواب .

گویش مازنی

/jerji/ پستان - جیوان بدقیافه و پشم آلود

دانشنامه عمومی

جرجی ( به ایتالیایی: Gergei ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان کالیاری واقع شده است. [ ۱]
جرجی ۳۶٫۱ کیلومترمربع مساحت و ۱٬۴۱۳ نفر جمعیت دارد و ۳۷۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس جرجی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس