جرجشت

لغت نامه دهخدا

جرجشت. [ ج ِ ج ِ ] ( اِ ) جوالیقی در المعرب آرد: قرقس گل باشد که بدان مهر زنند و معرب از کلمه فارسی جرجشت است. ( از المعرب جوالیقی ص 270 ). ابن درید گوید: گلی است که بدان مهرکنند و از آن ، عرب کلمه قرقس را ساخته است که به همین معنی است. ( یادداشت مؤلف ) جرجس ، قرقس. رجوع به کلمات مذکور شود.

فرهنگ فارسی

جوالیقی در المعرب آرد : قرقس گل باشد که بدان مهر زنند و معرب از کلمه فارسی جرجشت است .

پیشنهاد کاربران

بپرس