جرجره

لغت نامه دهخدا

( جرجرة ) جرجرة. [ ج َ ج َ رَ ] ( ع مص ) آواز کردن شراب. ( منتهی الارب ). آواز کردن شراب در گلوی خورنده آن. ( از اقرب الموارد ). || شراب با آواز خورانیدن کسی را. ( از منتهی الارب ). || آواز کردن گلو. ( منتهی الارب ). || آواز گلوی شتر. آواز کردن گلوی شتر. ( از اقرب الموارد ). || با آواز فروبردن آب از حلق. ( منتهی الارب ). || آب خورانیدن به کسی. ( از ذیل اقرب الموارد بنقل از لسان ). || آواز کردن آتش. ( از ذیل اقرب الموارد ). و منه عندبعضهم «یجرجرنی بطنه نار جهنم » ( ذیل اقرب الموارد ). || ( اِ ) گیاهی است خوشبوی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) پرحرفی کردن. ( از دزی ). || پی درپی کشیدن از طرفی به طرف دیگر. ( از دزی ).

جرجرة. [ ] ( ع اِ صوت ) غرغر آوازی که از جوف برآید: و فی الحدیث «الذی یأکل فی اناء من فضة، انما یجرجر فی جوفه ؛ ای یحدر فیه نار جهنم فجعل للشرب و الجرع جرجرة و هو صوت وقوع الماء فی الجوف » ابوعبید هروی.

پیشنهاد کاربران

بپرس