جرثمه

لغت نامه دهخدا

( جرثمة ) جرثمة. [ ج ُ ث ُ م َ ] ( ع اِ ) اصل هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( متن اللغة ). جُرثومَة ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ).

جرثمة. [ ج ُ ث ُ م َ ] ( اِخ ) جدّ شدیدبن قیس بن هانی بن جرثمة الیزنی است. ( از لباب الانساب ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

ب معنی ذات و ریشه و اصل و بنیاد
تلفظ: جَرثُمِّه

بپرس