لغت نامه دهخدا
جرت غوز. [ ج ِ غ َ / غ ُ ] ( ص مرکب ) در اصطلاح قزوینیان ، آن که بعجله و بی ترتیب کار کند و سخن گوید. مردمی سبک عقل و شتابنده در کارها. آنکه کارهای ناشیانه کند. آن که فکر و اندیشه غیرطبیعی دارد. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
در اصطلاح قزوبنیان آنکه به عجله و بی ترتیب کار کند و سخن گوید . مردمی سبک عقل و شتابنده در کارها آنکه کارهای ناشیانه کند آنکه فکر و اندیشه غیر طبیعی دارد .