جرباء
لغت نامه دهخدا
جرباء. [ ج ِ رِب ْ با ] ( ع اِ ) جُرُبّاء. ( منتهی الارب ). رجوع به جرباء مزبور شود.
جرباء. [ ج ُ رُب ْ با ] ( ع اِ ) گریبان پیراهن. جِرِبّاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
جرباء. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی است قریب اَذْرُح. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). موضعی است از اعمال عمان به بلقاء از سرزمین شام ، نزدیک است به جبال سراة از ناحیه حجاز و از قراء اذرح بشمار است. ابوموسی اشعری و عمرو عاص که از طرف حضرت علی و معاویه حکم بودند در این ناحیه کار حکمیت را انجام دادند. بعضی آن را جربی ̍ با الف مقصوره ضبط کرده اند. ( از معجم البلدان ).
جرباء. [ ج َ ] ( اِخ ) نام آبی است ازآن ِ بنی سعدبن زیدمناةبن تمیم که بین بصره و یمامه واقع است. ( از معجم البلدان ).
جرباء. [ ج َ ] ( اِخ ) دختر عقیل بن علفة حارث مری. پدر وی از شاعران بزرگ دولت اموی بود و شعر نیکو میساخت و از اشراف و نجبای طائفه بنومرة بود که کسی را هم شأن و کفؤ خودنمیدانست چون نسب وی از هر دو سوی شریف بود و بزرگان قریش به مصاهرت با خانواده وی افتخار میکردند. و چون خلفا و اشراف با دختران ازدواج میکردند، این دختر وی بنام جرباء با یزیدبن عبدالملک ازدواج کرد و دختر دیگرش با سلمةبن عبداﷲبن مغیره که از اشراف و بزرگان قریش بود تزویج کرد. درباره حمیت و غیرت وی داستانها گفته اند. جرباء اهل شعر و ادب نیز بود و ابیاتی در عقد الفرید از او ذکر شده که از آن جمله است :بیشتر بخوانید ...
فرهنگ معین
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه]
...
...
wikifeqh: جرباء
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید