جرایم

/jarAyem/

برابر پارسی: بزه ها، گناه ها، لغزها

لغت نامه دهخدا

جرایم. [ ج َ ی ِ ] ( ع اِ ) جرائم. ج ِ جریمة، به معنی گناه. ( از منتهی الارب ). رجوع به جرائم و جریمه شود : منصور چون او را بشناخت از سر جرایم معهوده او درگذشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 446 ).

فرهنگ فارسی

جمع جریمه
( اسم ) جمع جریمه . ۱- گناهان . ۲- تاوانها مجازاتهای نقدی .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . جرائم ] (اِ. )جِ جریمه . ۱ - گناهان . ۲ - مجازات های نقدی .

فرهنگ عمید

= جریمه

پیشنهاد کاربران

جرایم:[اصطلاح حقوق] جمع جرم است که عبارتست از مخالفت با نهی که قانون برای آن مخالفت مجازات کرده باشد.
گناه ها

بپرس