جرایات

لغت نامه دهخدا

جرایات. [ ج َ / ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جرایة. راتبه ها. وظیفه ها. مستمری ها. مواجب : و چون کورخان را خزانه ها بعضی از غارت و بعضی از اطلاق جرایات و مواجب تهی گشته بود. ( جهانگشای جوینی ).وقت استیفای جرایات و رسوم بر مئین و الوف فزون باشند. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به جرایه و جرایت شود.
- اصحاب الجرایات ؛ صاحبان جری و راتبه. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

جرایه راتبه ها وظیفه ها مستمری ها .

پیشنهاد کاربران

بپرس