جرامه

لغت نامه دهخدا

( جرامة ) جرامة. [ ج ُ م َ ] ( ع اِ ) کفه گندم و جوو امثال آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).خوشه هایی از گندم و جو که در وقت کوبیدن کوبیده نشده و دوباره آن را کوبند. ( از اقرب الموارد ). کناره های خرمن گندم و جو است که دوباره کوبیده و پاک کرده میشود. ( از شرح قاموس ). || خرمای بریده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خرمای چیده شده.( شرح قاموس ). || آنچه ریخته شود از خرما و انگور در بریدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از شرح قاموس ) ( از اقرب الموارد ). جُذامَة، یعنی آنچه بعد از درو باقی ماند. ( از اقرب الموارد ).

گویش مازنی

/jeraame/ تراشه ی نازک چوب یا آهن

پیشنهاد کاربران

بپرس