جرامز

لغت نامه دهخدا

جرامز. [ ج َ م ِ ] ( ع اِ ) دست و پاهای وحشی و بدن آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : ضم الثور جرامزه ؛ ای قوائمه. ( اقرب الموارد ). || تن مردم. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بدن و تن مردم. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ): ضم فلان الیه جرامزه ؛ اذا رفع ما انتشر من ثیابه ثم مضی. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دست و پا های وحشی و بدن آن یا تن مردم بدن و تن مردم .

پیشنهاد کاربران

بپرس