جراحت زنان مصر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جراحت زنان مصر (قرآن). داستان زنان مصری که به دعوت زلیخا جمع شده بودند و با دیدن زیبایی حضرت یوسف علیه السلام دستان خویش را مجروح کردند در قرآن آمده است.
زنان اشراف مصر با مشاهده یوسف علیه السّلام، ناخود آگاه به بریدن و مجروح ساختن دستهای خویش پرداختند.فلما سمعت بمکرهن ارسلت الیهن واعتدت لهن متکــا وءاتت کل وحدة منهن سکینـا وقالت اخرج علیهن فلما راینه اکبرنه وقطعن ایدیهن وقلن حـش لله ما هـذا بشرا ان هـذا الا ملک کریم (پس چون (همسر عزیز) از مکرشان اطلاع یافت نزد آنان (کسی) فرستاد و محفلی برایشان آماده ساخت و به هر یک از آنان (میوه و) کاردی داد و (به یوسف) گفت بر آنان درآی پس چون (زنان) او را دیدند وی را بس شگرف یافتند و (از شدت هیجان) دستهای خود را بریدند و گفتند منزه است خدا این بشر نیست این جز فرشته ای بزرگوار نیست.)
مکر زنان
در پی یادآوری مجروح شدن دستهای زنان اشراف مصری از سوی حضرت یوسف علیه السلام، آنان به بی گناهی ایشان اعتراف کردند.فلما سمعت بمکرهن ارسلت الیهن واعتدت لهن متکــا وءاتت کل وحدة منهن سکینـا وقالت اخرج علیهن فلما راینه اکبرنه وقطعن ایدیهن وقلن حـش لله ما هـذا بشرا ان هـذا الا ملک کریم• وقال الملک ائتونی به فلما جاءه الرسول قال ارجع الی ربک فسـله ما بال النسوة الـتی قطعن ایدیهن ان ربی بکیدهن علیم• قال ما خطبکن اذ رودتن یوسف عن نفسه قلن حـش لله ما علمنا علیه من سوء قالت امرات العزیز الــن حصحص الحق انا رودته عن نفسه وانه لمن الصـدقین (پس چون همسر عزیز از مکرشان اطلاع یافت نزد آنان (کسی) فرستاد و محفلی برایشان آماده ساخت و به هر یک از آنان (میوه و) کاردی داد و (به یوسف) گفت بر آنان درآی پس چون زنان او را دیدند وی را بس شگرف یافتند و (از شدت هیجان ) دستهای خود را بریدند و گفتند منزه است خدا این بشر نیست این جز فرشته ای بزرگوار نیست •و پادشاه گفت او را نزد من آورید پس هنگامی که آن فرستاده نزد وی آمد (یوسف) گفت نزد آقای خویش برگرد و از او بپرس که حال آن زنانی که دستهای خود را بریدند چگونه است زیرا پروردگار من به نیرنگ آنان آگاه است •(پادشاه) گفت وقتی از یوسف کام (می)خواستید چه منظور داشتید زنان گفتند منزه است خدا ما گناهی بر او نمی دانیم همسر عزیز گفت اکنون حقیقت آشکار شد من (بودم که) از او کام خواستم و بی شک او از راستگویان است.)
تبرئه از اتهام
حضرت یوسف علیه السّلام از پادشاه مصر درخواست کرد تا درباره علت بریدن دستهای زنان مصر تحقیق کند.وقال الملک ائتونی به فلما جاءه الرسول قال ارجع الی ربک فسـله ما بال النسوة الـتی قطعن ایدیهن ان ربی بکیدهن علیم (و پادشاه گفت او را نزد من آورید پس هنگامی که آن فرستاده نزد وی آمد (یوسف) گفت نزد آقای خویش برگرد و از او بپرس که حال آن زنانی که دستهای خود را بریدند چگونه است زیرا پروردگار من به نیرنگ آنان آگاه است.) « یوسف در این جمله از کلام خود آن قدر بزرگواری نشان داد که حتی حاضر نشد نامی از همسر عزیز مصر ببرد، که عامل اصلی اتهام و زندان او بود.تنها به صورت کلی به گروهی از زنان مصر که در این ماجرا دخالت داشتند اشاره کرد.سپس اضافه نمود: اگر توده مردم مصر و حتی دستگاه سلطنت ندانند نقشه زندانی شدن من چگونه و به وسیله چه کسانی طرح شد، اما «پروردگار من از نیرنگ و نقشه آنها آگاه است» «إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلیمٌ».»
← لطائف کلام یوسف
...

پیشنهاد کاربران

بپرس