جراحت رسیده

لغت نامه دهخدا

جراحت رسیده. [ ج ِ ح َ رَ / رِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) جراحت دیده. زخمی. خسته. مجروح. آنکه زخم یافته :
اگر حدیث کنم تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چونست.
سعدی.
رجوع به جراحت دیده شود.

فرهنگ فارسی

جراحت دیده زخمی خسته

پیشنهاد کاربران

جراحت رسیدگان: مجروحان، زخمی ها، زخم دیدگان
( ( و اگر حدیث کنم تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چون است ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص۱۴۳. )

بپرس