جرائر. [ ج َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ جَریرة. به معنی گناه. ( از منتهی الارب ) ( دهار ) ( آنندراج ). و رجوع به جریرة شود : تلافی جرائر و جرائم برادر به اخلاص تودد و ایثار تقرب متقبل شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 392 ). با کمال عزت و قدرت و جلال کبریا و عظمت بر جرائر و جرائم بندگان عاصی پرده ستر فروگذارد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 124 ).
جرائر. [ ج َ ءِ ] ( اِخ ) موضعی است به نزدیکی صبح المجدد و جبال صبح :
حموا عالجا الاعلی من اطاعهم
فاجبال صبح کلها فالجرائر.ارطاة بن سهیة.
ارقت له و الثلج بینی و بینه
و حومان حزوی و اللوی فالجرائر.ذوالرمة ( از ذیل معجم البلدان ).
رجوع به معجم البلدان ، ذیل کلمه صبح شود.