جذیمه

لغت نامه دهخدا

( جذیمة ) جذیمة. [ج َ م َ ] ( اِخ ) قبیله ای است از عبدالقیس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( شرح قاموس ). و نسبت به آن جذمی بتحریک است و جیم او گاهی ضمه داده میشود و گفته میشودجُذمی. ( از شرح قاموس ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). قلقشندی آرد: در این عصر شعبه جذیمه از طایفه جرم شهرت دارند و گویند آنان را با قریش نسبتی است و برخی گمان دارند که نسبت آنان به محزوم میرسد و گفته اند که نسبتشان به جذیمةبن مالک بن حنبل بن عامربن لوی بن غالب بن فهر منتهی میشود. سپس بنقل از همدانی گوید:این طایفه جذیمه از آل عوسجه و آل احمد و آل محمودند.( از صبح الاعشی ج 1 ص 322 ). و رجوع به همین کتاب شود.

جذیمة. [ ج َ م َ ] ( اِخ ) مسجد... در کوفه است ، بنای آن را به جذیمةبن مالک بن نصربن قعین از بنی اسد، نسبت میدهند. ( از معجم البلدان ).

جذیمة. [ ج َ م َ ] ( اِخ ) آبی است مر جذیمه را. ( از منتهی الارب ).

جذیمة. [ ج َ م َ ] ( اِخ ) ابن مالک بن نصر از طائفه بنواسدبن خزیمه است که جدی جاهلی است و منسوب بدان جَذَمی باشد. نابغه ذبیانی درباره فرزندان وی گفته است :
و بنو جذیمة حی صدق سادة
غلبوا علی خبت الی تعشار.
( از الاعلام زرکلی ).
و رجوع به لباب الانساب ، ذیل کلمه جذمی شود.

فرهنگ فارسی

بن مالک بن نصر از طائفه بنو اسد ابن خزیمه است که جدی جاهلی است و منسوب بدان جذمی باشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس