جذیذ. [ ج َ ] ( ع اِ ) پِست. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). پِست. و سویق. ( ناظم الاطباء ). سویق. ( اقرب الموارد ) ( شرح قاموس ). و منه : سقاهم الجذیذ و الشراب اللذیذ. ( از اقرب الموارد ). جذیذة. || ( ص ) بریده. ( منتهی الارب ). فعیل به معنی مفعول است از جذ به معنی قطع. ( از معجم البلدان ). جذیذ. [ ج َ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک مکه. و بدین معنی بدون الف و لام است. ( از شرح قاموس ) ( ناظم الاطباء ).