جذی
لغت نامه دهخدا
جذی. [ ج ِ ذا ] ( ع اِ ) ج ِ جذوة به معنی پاره آتش. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به جذوة شود.
جذی. [ ج َ ذْ ی ْ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ): جذیته عنه ؛ یعنی بازداشتم او را از آن. ( از منتهی الارب ) ( از شرح قاموس ).
جذی. [ ج ِ ذْ ی ْ ] ( ع اِ ) اصل و بن هرچیز. ( منتهی الارب ). جذی الشی بالکسر؛ اصله. ( از اقرب الموارد ). جذی هر چیز، بن اوست. ( از شرح قاموس ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید