جذماء

لغت نامه دهخدا

جذماء. [ ج َ ] ( ع ص ) دست افتاده سرانگشت. ( منتهی الارب ). تأنیث اجذم. ( المنجد ) ( ذیل اقرب الموارد ). جَذمی ̍. ( المنجد ). رجوع به جذما وجذمی شود. || گوش بریده. ( مهذب الاسماء ).
- امراءة جذماء ؛ زن دست بریده یا سرانگشتان افتاده. ( ناظم الاطباء ).
- نعل جذماء ؛ منقطعة القبال. ( ذیل اقرب الموارد ).
- ید جذماء ؛ دست بریده. ( ناظم الاطباء ).

جذماء. [ ج َ ] ( اِخ ) نام زنی از شیبان. ( شرح قاموس ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس