جذف

لغت نامه دهخدا

جذف. [ ج َ ] ( ع مص ) بریدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قطع. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || تیز پریدن و شتافتن مرغ. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتافتن مرغ. ( از قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). گام کوتاه زدن و تیز رفتن زن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( آنندراج ). || راندن کشتی به بیل. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ): جذف القارب [ کشتی خرد ] بالمجذاف ؛ راندن آن را. ( از قطر المحیط ). || برف باریدن آسمان. ( از ذیل اقرب الموارد ). جذفت السماء بالثلج ؛ ساحت به لغة فی الدال. ( تاج ، از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بریدن یا تیز پریدن و شتافتن مرغ

پیشنهاد کاربران

این نام یک گیاه هست در یمن نمیتوانم اطلاعاتی در موردش پیدا کنم

بپرس