جذابیت

/jazzAbiyyat/

مترادف جذابیت: دلربایی، گیرایی، ملاحت

برابر پارسی: گیرایی، گیرایش

معنی انگلیسی:
appeal, attraction, attractiveness, charm

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- قوه ای که هر چیزی را بجانب خود می کشد و جذب می کند. ۲- دلربایی : ( ( چشمان او حالت و جذابیت خاصی دارد. ) )

فرهنگ معین

(جَ یَّ ) [ ع . ] (مص جع . ) دلربایی ، زیبایی .

فرهنگ عمید

گیرایی، دلربایی.

جدول کلمات

دلربایی

مترادف ها

grace (اسم)
ظرافت، خوش اندامی، تایید، بخشش، زیبایی، بخشندگی، افسون گری، اقبال، خوش نیتی، جذابیت، منت، ملاحت، قرعه، دعای فیض و برکت

spell (اسم)
حمله، دوره، طلسم، افسون، جادو، جذابیت

فارسی به عربی

نعمة , نوبة

پیشنهاد کاربران

کشش
گیرا: جاذبه
گیرایی: جاذبه گی.
گیراگ: جذاب.
گیراگی: جذابیت.
جمله:
۱ - آن دختر گیراگ است: آن دختر جذاب است.
۲ - آن دختر گیراگی دارد: آن دختر جذابیت دارد.
کشیدن: جذب کردن.
کَشند: کشنگ: قشنگ: جذاب.
کشندی: کشنگی: قشنگی: جذابیت.
و من الله تزریق!
🇮🇷 همتای پارسی: گیرایی 🇮🇷
کشندوگ: جذاب. ( مذکر )
کشاک: جذابه. ( مونث )
ما اسم مونث را کار نمی گیریم یگان بار اشتباه می کنم.
یادداشت:
زمانیکه حرف کاف خوش آیند نباشد، پس باید خود را به حرف کاف بدل کند.
مانند:
رواگ: ( رواج ) .
رواگی: ( رواجی ) .
جذابیت: کشاکی یا کشاگی.
گیراکی: کشاکی: رباکی.
دلنشین بودن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هاکْسویی ( سنسکریت: بْهاکس= جذب + پسوند فاعلی اوستایی «او» + پسوند مصدری «ی» )
لایوگاری ( لایوگ از سنسکریت: لَیَیوگَ= جذب + پسوند فاعلی «ار» + پسوند «ی» )
سایوجاکی ( سایوج از سنسکریت: سایوجیَ= جذب + پسوند فاعلی «اک» + پسوند «ی» )
فریبندگی

بپرس