کان دِمقسا أو فروع غمامة
علی متنها، حیث استقّر جدیلُها.
عبداﷲبن عجلان هندی ( از اقرب الموارد ).
ج ، جُدُل. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).جدیل. [ ج َ ] ( اِخ ) نام فحل نعمان بن منذر است. ( منتهی الارب ). شتر گشنی است از برای نعمان بن منذر. ( از شرح قاموس ). جدیل و شدقم ، دو فحل است از شتر مر نعمان بن منذر را که به آنها مثل زنند. ( از اقرب الموارد ).
جدیل. [ ج َ ] ( اِخ ) نام محلی است معروف . ( از مهذب الاسماء، نسخه خطی مؤلف ).