جدیدی

/jadidi/

لغت نامه دهخدا

جدیدی. [ ج َ ] ( اِخ ) ( بنو... ) بطنی است از لواثه ، قبیله ای از بربر. حمدانی گوید: بنو جدیدی با اولاد قریش و اولاد زعازع گرد آمدند. و آنان مشهورترین مردمان روی زمین هستند. ( از صبح الاعشی ).

جدیدی. [ ج َ ] ( ص نسبی ) این کلمه نسبت است بسکة الجدید ببخارا. ( از لباب الانساب ).

جدیدی. [ ج ُ دَ ] ( اِخ ) عبدالملک بن شداد جدیدی که منسوب است به جدیدبن حاضربن اسدبن عائدبن مالک بن عمروبن مالک بن فهم بن عنم بن دوس. وی از عبداﷲ بن ابی سلیمان روایت کند و پسرش از وی روایت دارد. ( از لباب الانساب ).

جدیدی. [ ج َ ] ( اِخ ) محمدبن عبدک بخاری ملقب بجدیدی و آن منسوب است بسکة الجدید در بخارا، و مکنی به ابوعبداﷲ میباشد. وی از هانی بن نصر ومحمدبن اسماعیل بخاری روایت کند و ابواسحاق محمودبن اسحاق خزاعی از او روایت دارد. ( از لباب الانساب ).

فرهنگ فارسی

عبدالملک بن شداد جدیدی که منسوب است به جدید بن حاضر بن اسد بن عائد بن مالک بن عمرو بن مالک بن فهم بن عنم بن دوس وی از عبدالله ابن ابی سلیمان روایت کند و پسرش از وی روایت دارد .

پیشنهاد کاربران

بپرس