لشکر دیوند جمله اهل جدل
تو جدلی را به خلق در اجلی.
ناصرخسرو.
جدلی فلسفی است خاقانی تا بفلسی نگیری احکامش.
خاقانی.
- قیاس جدلی ؛ قیاسی که از مشهورات و مسلمات ترکیب شود. یکی از انواع پنجگانه قیاس. و رجوع به جدل شود.جدلی. [ ج َ دَ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به جدیلة. که نام دختر سبیعبن عمروبن حمیر است و مادر قبیله ای است. ( از منتهی الارب ) ( شرح قاموس ). ورجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 337 و لباب الانساب شود. منسوب به کلمه جدیله ، جدیلی است و جدلی بر خلاف قیاس استعمال شده ، بنابر این منسوب بدان جدیلی است ، رجوع به این کلمه و نیز رجوع به لباب الانساب ذیل جدیلی شود.
جدلی. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) ابی بن کعب بن قیس بن عبیدبن زیدبن معاویةبن عمروبن مالک بن النجاربن ثعلبةبن عمروبن الخزرج ، مکنی به ابی المنذر. از بنوجدیله است و بسال بیست و دو درگذشته است. رجوع به کتاب الانساب و ابی بن کعب بن قیس... در همین لغت نامه شود.
جدلی. [ ج َ دَ] ( اِخ ) قیس بن مسلم از اهالی کوفه و منسوب است بجدیله که بطنی است از قبیله قیس عیلان. او از سعیدبن جبیر روایت کند و سفیان ثوری از او روایت دارد و بسال صدوبیست هَ. ق. درگذشت. رجوع به لباب الانساب شود.
جدلی. [ ] ( اِخ ) مکنی به ابوعبداﷲ و از تابعین است. رجوع به الانساب سمعانی و لباب الانساب شود.