جدایی فکندن. [ ج ُ ف ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دوری افکندن. فرقت انداختن : جفت چرا کردشان به حکمت و صنعت چون بمیانشان فکند خواست جدایی.ناصرخسرو.رجوع به جدایی و جدا شود.