جداگانه

/jodAgAne/

مترادف جداگانه: جدا، جداجدا، سوا، علی حده

معنی انگلیسی:
separate, distinct, individual, individually, particular, several, severally, single, separate(ly)

لغت نامه دهخدا

جداگانه. [ ج ُ ن َ / ن ِ ] ( ق مرکب ) علیحده. ( ناظم الاطباء ). منفرد. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تنها. ( ناظم الاطباء ). || مستقل. مجزا : [ قمر دلالت کند بر ]... دندانهاش جداگانه و اندر سرش کژی. ( التفهیم ). جداگانه آنچه از خوارزم آورده بود نیز بفرستاد. ( تاریخ بیهقی ص 381 ). یاد کنم جداگانه در این تصنیف این حال ها را بابی. ( تاریخ بیهقی ص 403 ).و بعض مردمان گل جداگانه بدست بمالند نیک. و شکر جلاب کنند تا بقوام انگبین آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
جداگانه از بهر سالارشان
بسی نقد بنهاد در بارشان.
نظامی.
رواقی جداگانه دید از عقیق
ز بنیاد تا سر بگوهر غریق.
نظامی.
شنیدستم که هر کوکب جهانیست
جداگانه زمین و آسمانیست.
نظامی.
رنگ هر گنبدی جداگانه
خوشتر از رنگ صد صنم خانه.
نظامی.
ای بحر کرم باشد راهی بتو هر دل را
مخصوص جداگانه چون قطره بارانها.
تأثیر ( ازآنندراج ).
|| قطعه قطعه. پاره پاره. متفرقانه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منفرد تنها. ۲- قطعه قطعه پاره پاره علی حده .

فرهنگ معین

(جُ نِ ) (ص مر. ) ۱ - تنها. ۲ - قطعه قطعه .

فرهنگ عمید

۱. علی حده، تنها.
۲. (قید ) به طور انفرادی، تنهایی.

واژه نامه بختیاریکا

سوا کار

جدول کلمات

علی حده

مترادف ها

separate (صفت)
جدا، جداگانه، اختصاصی، منفصل، مجزا، علیحده

antiseptic (صفت)
ضد عفونی، گندزدا، تمیز و پاکیزه، پلشت بر، جداگانه، ضد عفونی برای عمل جراحی

aside (قید)
جداگانه، بکنار، گذشته از، بیک طرف، در خلوت

فارسی به عربی

تعلیق جانبی , مطهر , منفصل

پیشنهاد کاربران

علی حده [ ع َ لا ح ِ دَ ]
بهتره برای جداگانه Individually استفاده بشه.
separately برای موارد بصورت مجزا.
متفاوت . . . . . .
علیحده
بجای واژه ی از ریشه عربی «متفاوت» می توان از واژه ی «جداگانه» سود جست؛ نمونه:
این ها جُستارهایی جداگانه اند.
بجای «تفاوت» نیز می توان آمیخته واژه ی «جداگانگی» بکار برد؛ نمونه:
پرداختن به این جداگانگی تاریخی، جُستار این یادداشت نیست.
بهزاد انصاری ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۴

بپرس