جدامانده. [ ج ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مهجور. ( منتهی الارب ). دورمانده. تنهاشده : جدامانده از تخت و راهی شده نیازآمده پادشاهی شده.اسدی ( گرشاسبنامه ص 33 ).