چون یقینی که همه از تو جدا خواهد ماند
زو هم امروز بپرهیز و همیدار جداش.
ناصرخسرو.
|| متمایز داشتن. فرق گذاشتن بادیگران : یکی مرد بد در دماوند کوه
که شاهش جدا داشتی از گروه
کجا جهن برزین بدی نام او
رسیده به هر کشوری کام او.
فردوسی.
چون معنی بیگانه که وحشت کند از لفظهمخانه دل بود و ز دل خانه جدا داشت.
صائب ( از ارمغان آصفی ).