جخشیدن. [ ج َ دَ ] ( مص ) چین دار شدن. درهم کشیده شدن. منقبض گشتن. پیچیده شدن و تابیده شدن و پیچ در پیچ شدن. || سخت رنج بردن و کوشش کردن در هر کاری. || چیزی را از علامت و نشان وی شناختن. || ناگهان ترسیدن و از جای جستن کره اسب. ( ناظم الاطباء ).