( جحمظة ) جحمظة. [ ج َ م َ ظَ ] ( ع مص )بست و بند کردن مرد را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مطلق بست و بند کردن. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( از تاج العروس ). || زه کردن کمان. ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( آنندراج ). || بستن هر دو دست کودک بر دو زانوی او جهت سیاست و تأدیب. ( از منتهی الارب ) ( قطر المحیط ) ( از تاج العروس ). || سخت دویدن. ( از منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || همانند کوتاه بالا رفتن. ( از ذیل اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). رفتن کوتاه بالا. رفتارکوتاه بالا. ( از منتهی الارب ). || ( اِ ) خرقه ای که بچه خود را در گهواره به آن پیچند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قماط. ( ذیل اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || رسنی که گاو و گوسفند را بدان دست و پای بندند در وقت کشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).