جثوه
لغت نامه دهخدا
جثوة. [ ج ِث ْ وَ ] ( ع اِ ) جَثوَة. جُثوَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بهمه معانی رجوع به جُثوةشود. || هیأت نشستن. ( یادداشت مؤلف ).
جثوة. [ ج َث ْ وَ ] ( ع اِ ) جِثوَة. جُثوَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جُثوَة شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید