جثوم
لغت نامه دهخدا
جثوم. [ ج َ ] ( ع ص ) جَثّامة. جُثَم. جُثَمة. مرد بسیارخواب. ( از المنجد ). رجوع به کلمات فوق شود.
جثوم. [ ج ُ ] ( اِخ ) نام پشته ای است. ( از منتهی الارب ).
جثوم. [ ج ُ ] ( اِخ ) نام کوهی است. ( از منتهی الارب ).
جثوم. [ ج ُ ] ( اِخ ) نام آبی است. ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید