جثل

لغت نامه دهخدا

جثل. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) انبوه و درهم شده از موی و گیاه. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ). موی انبوه. ( مهذب الاسماء ). || سطبر کوتاه از موی و گیاه. || سطبر سیاه از موی و گیاه. || سطبر کثیف درهم شده از هر چیزی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).

جثل. [ ج َ ث َ ] ( ع اِ ) مادر. || زوجه. یقال : ثکلته الجثل ؛ یعنی مادر یا زوجه بر او ندبه کند. || اَمة. || ( مص ) بردن باد چیزی را. ( از منتهی الارب ).

جثل. [ ج َ ث َ ] ( اِخ ) ابن هاعان. محدث است. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس