جتان

لغت نامه دهخدا

جتان. [ ] ( اِخ ) جنسی از مردم سند که راهداری هندبا آنان است. ( مفاتیح ) : و جهان بدین سبب بر احمد تنگ شده بود و مردم از وی باز شد و آخر کارش آن آمد که جتان و هر گونه کفار دم وی گرفتند. دیگر روز به آبی رسیدند و احمد بر پیل بود خواست که بگذردجتان مردی دوسه هزار سوار و پیاده بر وی [ بر ] خوردند و با وی کم از دویست سوار مانده بود خود را در آب انداخت و جتان دوسه رویه درآمدند و بیشتر طمع آن کالا و نعمت را که با وی بود. چون بدو نزدیک شدند خواست که پسر خویش را بکشد بدست خویش جتان نگذاشتند پسرش بر پیلی بود بربودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 441 ).

فرهنگ فارسی

جنسی از مردم سند که راهداری هند با آنان است و جهان بدین سبب بر احمد تنگ شده بود و مردم از وی باز شد و آخر کارش آن آمد که جتان و هر گونه کفار دم وی را گرفتند .

پیشنهاد کاربران

بپرس