جبین بوسیدن. [ ج َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از اظهار محبت و دوستی کردن. || در این بیت کنایه از اظهار عجز و حقارت کردن : تو آن گلی که مه آسمان جبین توبوسدملک ز سدره فرودآید و زمین تو بوسد.فغانی شیرازی ( از ارمغان آصفی ).