جبیله

لغت نامه دهخدا

( جبیلة ) جبیلة. [ ج َ ل َ ] ( ع اِ ) قبیله. || تبار. ( منتهی الارب ).

جبیلة. [ ج ُ ب َ ل َ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر جبله. ( از معجم البلدان ).

جبیلة. [ ج ُ ب َ ل َ ] ( اِخ ) قصبه ای است به بحرین. ( منتهی الارب ). بلدی است و آن قصبه قریه های بنی عامربن حارث در بحرین است. ( از معجم البلدان ).

جبیلة. [ ج ُ ب َ ل َ ] ( اِخ ) قبیله ای است به بحرین. ( از منتهی الارب ) ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

بپرس