جبول

لغت نامه دهخدا

جبول. [ ج َب ْ بو ] ( اِخ ) دهی است نزدیک حلب. ( منتهی الارب ). قریه بزرگی است در نزدیکی ملاحه حلب و نهر بطنان در جبول جاری میشود و آن را نهرالذهب گویند، که منجمد گردیده و نمک میشود. و به بیشتر شهرهای شام و جزیره حمل میشود و درآمد آن در سال به صدوبیست هزار درهم تخمین میشود. انواع مختلف پرندگان بر سر این آب قبل از منجمد شدن گرد می آیند. مردم جبول به بی دینی و ناجوانمردی و دروغ گویی و نفاق و تعصب جاهلانه مشهور و در بدکاری ضرب المثل هستند. ( از معجم البلدان ) ( مراصدالاطلاع ):
قد جبل الجبول من راحة
فلیس تعرو ساکنیها هموم
کأنما الماء و اطیاره
فیه سماء زینت بالنجوم
کأن سود الطیر فی بیضها
خلیط جیش بین زنج و روم.
( از معجم البلدان ).
رجوع به باب و باب الجبول شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس