جبهه شرقی جنگ جهانی دوم یکی از جبهه های جنگ جهانی دوم بین قدرت های محور اروپایی و همرزمش فنلاند علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، لهستان، نروژ و دیگر نیروهای متفقین بود که اروپای شمالی، اروپای جنوبی و اروپای مرکزی و شرقی را از ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ تا ۹ مه ۱۹۴۵ در بر می گرفت. این جنگ در اتحاد شوروی سابق جنگ کبیر میهنی، ( روسی: Великая Отечественная Война ) و در آلمان کارزار شرق ( آلمانی: der Ostfeldzug ) یا کارزار روسی ( آلمانی: der Rußlandfeldzug ) خوانده می شد.
... [مشاهده متن کامل]
دولت های حاکم بر آلمان و روسیه، بدون توجه به ایدئولوژی مسلط بر آن ها، با سیاست امپریالیستی و توسعه طلبانه از دیرباز با یکدیگر در تصادم بودند. از این رو، پایان شرایط صلح آمیز اوایل سده بیستم، مستعد یک جرقه بود. این جرقه با آغاز جنگ جهانی اول زده شد. با آغاز این جنگ، امپراتوری آلمان شکست امپراتوری روسیه را اولویت نخست خود قرار داد و در نهایت موفق به حصول آن شد که با امضای پیمان برست–لیتوفسک آلمان را برای مدت کوتاهی به اهداف سرزمینی خود در شرق نائل آورد.
پس از پایان جنگ جهانی اول، با روی کار آمدن کمونیست ها در روسیه، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیز همان سیاست توسعه طلبانه پیشین را اتخاذ کرد. در نخستین دهه از حاکمیت کمونیست ها، این کشور در تلاش بود ایده «انقلاب بلشویکی» خود را به سرتاسر جهان از جمله آلمان صادر کند. با یک وقفه چند ساله در میانه دهه ۱۹۲۰، رهبران شوروی برای مدتی با تغییر سیاست پیشین و توجه بیشتر به مسائل داخلی، سعی داشتند برای پدیدآوری فضایی جهت هم زیستی با سایر کشورها، با تحریک هم فکران و جمعیت طبقه کارگر در سایر کشورهای غربی با میل کمتری برای صدور انقلاب صرفاً آن ها را سرگرم خود نگاه دارند تا تهدیدی از جانب آن ها متوجه شوروی نباشد. در همین زمان، آلمان و شوروی دو پیمان راپالو در سال ۱۹۲۲ و دوم برلین در سال ۱۹۲۶ را با یکدیگر منعقد کردند. آلمان و شوروی همچنین از میانه دهه ۱۹۲۰ جهت توسعه مبانی نظری و رشد ظرفیت تهجیزات نظامی خود همکاری های سری صورت دادند. در همین جهت با تأمین مالی و فنی آلمان یک دانشکده تانک در کازان و یک دانشکده هواگرد در لیپتسک شوروی تأسیس شد تا آلمان بتواند ضمن دور زدن محدودیت های پیمان ورسای، فرصتی جهت بازسازی توان نظامی خود بیاید. شوروی در جهت دستیابی به فناوری های روز و استفاده از دانش آلمانی ها در این زمینه، مشتاقانه فضای لازم بدین منظور را فراهم آورد. هر دو طرف با دستیابی به مقدار زیادی دانش نظری و عملی، منفعت بالایی از این همکاری حاصل کردند و به کمک تجربیات کسب شده، در آینده نزدیک به قدرت های برتر در زمینه جنگ افزارهای زرهی و هوایی بدل شدند.
... [مشاهده متن کامل]
دولت های حاکم بر آلمان و روسیه، بدون توجه به ایدئولوژی مسلط بر آن ها، با سیاست امپریالیستی و توسعه طلبانه از دیرباز با یکدیگر در تصادم بودند. از این رو، پایان شرایط صلح آمیز اوایل سده بیستم، مستعد یک جرقه بود. این جرقه با آغاز جنگ جهانی اول زده شد. با آغاز این جنگ، امپراتوری آلمان شکست امپراتوری روسیه را اولویت نخست خود قرار داد و در نهایت موفق به حصول آن شد که با امضای پیمان برست–لیتوفسک آلمان را برای مدت کوتاهی به اهداف سرزمینی خود در شرق نائل آورد.
پس از پایان جنگ جهانی اول، با روی کار آمدن کمونیست ها در روسیه، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیز همان سیاست توسعه طلبانه پیشین را اتخاذ کرد. در نخستین دهه از حاکمیت کمونیست ها، این کشور در تلاش بود ایده «انقلاب بلشویکی» خود را به سرتاسر جهان از جمله آلمان صادر کند. با یک وقفه چند ساله در میانه دهه ۱۹۲۰، رهبران شوروی برای مدتی با تغییر سیاست پیشین و توجه بیشتر به مسائل داخلی، سعی داشتند برای پدیدآوری فضایی جهت هم زیستی با سایر کشورها، با تحریک هم فکران و جمعیت طبقه کارگر در سایر کشورهای غربی با میل کمتری برای صدور انقلاب صرفاً آن ها را سرگرم خود نگاه دارند تا تهدیدی از جانب آن ها متوجه شوروی نباشد. در همین زمان، آلمان و شوروی دو پیمان راپالو در سال ۱۹۲۲ و دوم برلین در سال ۱۹۲۶ را با یکدیگر منعقد کردند. آلمان و شوروی همچنین از میانه دهه ۱۹۲۰ جهت توسعه مبانی نظری و رشد ظرفیت تهجیزات نظامی خود همکاری های سری صورت دادند. در همین جهت با تأمین مالی و فنی آلمان یک دانشکده تانک در کازان و یک دانشکده هواگرد در لیپتسک شوروی تأسیس شد تا آلمان بتواند ضمن دور زدن محدودیت های پیمان ورسای، فرصتی جهت بازسازی توان نظامی خود بیاید. شوروی در جهت دستیابی به فناوری های روز و استفاده از دانش آلمانی ها در این زمینه، مشتاقانه فضای لازم بدین منظور را فراهم آورد. هر دو طرف با دستیابی به مقدار زیادی دانش نظری و عملی، منفعت بالایی از این همکاری حاصل کردند و به کمک تجربیات کسب شده، در آینده نزدیک به قدرت های برتر در زمینه جنگ افزارهای زرهی و هوایی بدل شدند.
جبهه شرقی یا تئاتر شرقی جنگ جهانی اول ( آلمانی: Ostfront , روسی: Восточный фронт، Vostochny front ) تئاتر عملیاتی بود که در بیشترین حد خود کل مرزهای امپراتوری روسیه و رومانی از یک طرف و امپراتوری اتریش - مجارستان، بلغارستان، عثمانی و امپراتوری آلمان را از سوی دیگر در بر می گرفت. از دریای بالتیک در شمال تا دریای سیاه در جنوب امتداد داشت، بیشتر اروپای شرقی را درگیر می کرد و در اعماق اروپای مرکزی نیز گسترش می یافت. این اصطلاح در تضاد با " جبهه غربی " است که در بلژیک و فرانسه در حال جنگ بود.
... [مشاهده متن کامل]
در طی سال ۱۹۱۰، ژنرال روسی یوری دانیلوف "نقشه ۱۹" را تهیه کرد که بر اساس آن چهار ارتش به پروس شرقی حمله خواهند کرد. این طرح مورد انتقاد قرار گرفت زیرا اتریش - مجارستان می تواند تهدید بزرگتری از امپراتوری آلمان باشد؛ بنابراین روس ها قصد داشتند به جای حمله چهار ارتش به پروس شرقی، دو ارتش به پروس شرقی و دو ارتش برای دفاع در برابر نیروهای اتریش - مجارستان که از گالیسیا حمله می کنند، بفرستند.
در ماه های نخست جنگ، ارتش شاهنشاهی روسیه سعی در حمله به پروس شرقی در جهه شمال غربی داشت، اما پس از موفقیت اولیه توسط آلمان ها مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در همان زمان، در جنوب، آنها با موفقیت نیروهای گالیسیا را مورد حمله قرار دادند و نیروهای اتریش - مجارستان را در آنجا شکست دادند.
در لهستان روسیه، آلمان ها نتوانستند ورشو را فتح کنند. اما در سال ۱۹۱۵، ارتش آلمان و اتریش - مجارستان در حال پیشروی بودند و روس هابا تلفات سنگین در گالیسیا و لهستان، مجبور به عقب نشینی شدند. دوک بزرگ نیکلا از سمت خود به عنوان فرمانده کل قوا به جای تزار اخراج شد چندین حمله علیه آلمان ها در سال ۱۹۱۶ ناکام ماند، از جمله حمله دریاچه ناروچ و حمله بارانوویچی. با این حال، ژنرال الکسی بروسیلوف بر عملیاتی بسیار موفق علیه اتریش - مجارستان نظارت کرد که به یورش بروسیلوف معروف شد و ارتش روسیه دستاوردهای بزرگی را کسب کرد.
... [مشاهده متن کامل]
در طی سال ۱۹۱۰، ژنرال روسی یوری دانیلوف "نقشه ۱۹" را تهیه کرد که بر اساس آن چهار ارتش به پروس شرقی حمله خواهند کرد. این طرح مورد انتقاد قرار گرفت زیرا اتریش - مجارستان می تواند تهدید بزرگتری از امپراتوری آلمان باشد؛ بنابراین روس ها قصد داشتند به جای حمله چهار ارتش به پروس شرقی، دو ارتش به پروس شرقی و دو ارتش برای دفاع در برابر نیروهای اتریش - مجارستان که از گالیسیا حمله می کنند، بفرستند.
در ماه های نخست جنگ، ارتش شاهنشاهی روسیه سعی در حمله به پروس شرقی در جهه شمال غربی داشت، اما پس از موفقیت اولیه توسط آلمان ها مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در همان زمان، در جنوب، آنها با موفقیت نیروهای گالیسیا را مورد حمله قرار دادند و نیروهای اتریش - مجارستان را در آنجا شکست دادند.
در لهستان روسیه، آلمان ها نتوانستند ورشو را فتح کنند. اما در سال ۱۹۱۵، ارتش آلمان و اتریش - مجارستان در حال پیشروی بودند و روس هابا تلفات سنگین در گالیسیا و لهستان، مجبور به عقب نشینی شدند. دوک بزرگ نیکلا از سمت خود به عنوان فرمانده کل قوا به جای تزار اخراج شد چندین حمله علیه آلمان ها در سال ۱۹۱۶ ناکام ماند، از جمله حمله دریاچه ناروچ و حمله بارانوویچی. با این حال، ژنرال الکسی بروسیلوف بر عملیاتی بسیار موفق علیه اتریش - مجارستان نظارت کرد که به یورش بروسیلوف معروف شد و ارتش روسیه دستاوردهای بزرگی را کسب کرد.