جبه خانه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
جبه خانه نام کتابی از هوشنگ گلشیری است که در سال ۱۳۶۲ منتشر شد. جبّه خانه مجموعه یک داستان بلند و سه داستان کوتاه است.
داستان، شبی را تا صبح روایت می کند که در خلال آن از یک سو با زن و شوهری آشنا می شویم که با آزار رساندن به خود و دیگری بیشتر به هم نزدیک می شوند و از سوی دیگر، پسر دانشجویی را می بینیم که به شوق گذران شبی خوش، به دام آنان می افتد. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان، شبی را تا صبح روایت می کند که در خلال آن از یک سو با زن و شوهری آشنا می شویم که با آزار رساندن به خود و دیگری بیشتر به هم نزدیک می شوند و از سوی دیگر، پسر دانشجویی را می بینیم که به شوق گذران شبی خوش، به دام آنان می افتد. [ ۱]
wiki: جبه خانه
دانشنامه آزاد فارسی
جُبّه خانه
(یا: جِبِه خانه، جباخانه) اصطلاحی نظامی در قدیم، به معنای جای اسلحه و ابزار جنگ. در دورۀ صفویه به کارگاه های ساخت و نگهداری سلاح جباخانه می گفتند. جباخانه معادل ادارۀ تسلیحات ارتش و سازمان صنایع دفاعی کنونی است. بزرگ ترین جباخانۀ دورۀ صفویه در قلعه ای کهن واقع در جوارِ بارۀ شمال شرقی اصفهان بود و در آن چلنگران، پیکانگران، باروت سازان، آتشبازان و کارگران عسگرخانه به کار تولید جنگ افزار اشتغال داشتند. رئیس جباخانه عنوان جابادارباشی داشت و از صاحب منصبان بزرگ قشون و از معتمدان پادشاه به شمار می رفت. بر جباخانه سرپرستی با عنوان مُشرف نظارت داشت که منصبی مهم و معتبر بود و همۀ وجوه تحویلی قورخانه با اجازه و اطلاع او به مصرف می رسید. تحویل داران نیز در ولایات مختلف از جانب جبادارباشی تعیین می شدند و در برابر او مسئول بودند. جباخانه در زمان نادرشاه افشار نیز با همین عنوان وجود داشت. در عهد قاجار و اوایل دورۀ پهلوی، به جای جبه خانه اصطلاح قورخانه رایج شد.
(یا: جِبِه خانه، جباخانه) اصطلاحی نظامی در قدیم، به معنای جای اسلحه و ابزار جنگ. در دورۀ صفویه به کارگاه های ساخت و نگهداری سلاح جباخانه می گفتند. جباخانه معادل ادارۀ تسلیحات ارتش و سازمان صنایع دفاعی کنونی است. بزرگ ترین جباخانۀ دورۀ صفویه در قلعه ای کهن واقع در جوارِ بارۀ شمال شرقی اصفهان بود و در آن چلنگران، پیکانگران، باروت سازان، آتشبازان و کارگران عسگرخانه به کار تولید جنگ افزار اشتغال داشتند. رئیس جباخانه عنوان جابادارباشی داشت و از صاحب منصبان بزرگ قشون و از معتمدان پادشاه به شمار می رفت. بر جباخانه سرپرستی با عنوان مُشرف نظارت داشت که منصبی مهم و معتبر بود و همۀ وجوه تحویلی قورخانه با اجازه و اطلاع او به مصرف می رسید. تحویل داران نیز در ولایات مختلف از جانب جبادارباشی تعیین می شدند و در برابر او مسئول بودند. جباخانه در زمان نادرشاه افشار نیز با همین عنوان وجود داشت. در عهد قاجار و اوایل دورۀ پهلوی، به جای جبه خانه اصطلاح قورخانه رایج شد.
wikijoo: جبه_خانه
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
منظور از کلاه، کلاهخود است و جبه خانه نیز محل ساخت ونگهداری ادوات و لوازمات نبرد و دفاع. کارخانه و آرشیو نظامی.
جُبّه خانه
( یا: جِبِه خانه، جباخانه ) اصطلاحی نظامی در قدیم، به معنای جای اسلحه و ابزار جنگ. در دورۀ صفویه به کارگاه های ساخت و نگهداری سلاح جباخانه می گفتند. جباخانه معادل ادارۀ تسلیحات ارتش و سازمان صنایع دفاعی کنونی است. رئیس جباخانه عنوان جابادارباشی داشت و از صاحب منصبان بزرگ قشون و از معتمدان پادشاه به شمار می رفت. بر جباخانه سرپرستی با عنوان مُشرف نظارت داشت که منصبی مهم و معتبر بود و همۀ وجوه تحویلی قورخانه با اجازه و اطلاع او به مصرف می رسید. تحویل داران نیز در ولایات مختلف از جانب جبادارباشی تعیین می شدند و در برابر او مسئول بودند. جباخانه در زمان نادرشاه افشار نیز با همین عنوان وجود داشت. در عهد قاجار و اوایل دورۀ پهلوی، به جای جبه خانه اصطلاح قورخانه رایج شد.
... [مشاهده متن کامل]
( یا: جِبِه خانه، جباخانه ) اصطلاحی نظامی در قدیم، به معنای جای اسلحه و ابزار جنگ. در دورۀ صفویه به کارگاه های ساخت و نگهداری سلاح جباخانه می گفتند. جباخانه معادل ادارۀ تسلیحات ارتش و سازمان صنایع دفاعی کنونی است. رئیس جباخانه عنوان جابادارباشی داشت و از صاحب منصبان بزرگ قشون و از معتمدان پادشاه به شمار می رفت. بر جباخانه سرپرستی با عنوان مُشرف نظارت داشت که منصبی مهم و معتبر بود و همۀ وجوه تحویلی قورخانه با اجازه و اطلاع او به مصرف می رسید. تحویل داران نیز در ولایات مختلف از جانب جبادارباشی تعیین می شدند و در برابر او مسئول بودند. جباخانه در زمان نادرشاه افشار نیز با همین عنوان وجود داشت. در عهد قاجار و اوایل دورۀ پهلوی، به جای جبه خانه اصطلاح قورخانه رایج شد.
... [مشاهده متن کامل]
در شعر زیر جبه خانه به معنی صندوق خانه استفاده شده :
عارفی سر برهنه با حق گفت کای خداوندگار لیل و نهار
یا کلاهی ز جبه خانه فرست یا سرم را ز ملک تن بردار
. . .
این کلاه تو لایق من نیست بر سر جبرییل خود بگذار
عارفی سر برهنه با حق گفت کای خداوندگار لیل و نهار
یا کلاهی ز جبه خانه فرست یا سرم را ز ملک تن بردار
. . .
این کلاه تو لایق من نیست بر سر جبرییل خود بگذار
من این واژه جبه خانه را به معنی صندوق خانه هم دیده ام مثلا در شعر زیر :
عارفی سر برهنه با حق گفت کای خداوندگار لیل و نهار
یا کلاهی ز جبه خانه فرست یا سرم را ز ملک تن بردار
. . .
. . .
این کلاه تو لایق من نیست بر سر جبرییل خود بگذار
عارفی سر برهنه با حق گفت کای خداوندگار لیل و نهار
یا کلاهی ز جبه خانه فرست یا سرم را ز ملک تن بردار
. . .
. . .
این کلاه تو لایق من نیست بر سر جبرییل خود بگذار